فرنامه

به همراه داستانها، چندین بار زندگی کنید!

22 درس از نویسنــده‌ی مشهور، استـفـن کیـنگ، برای آنکه نویســنده‌ی فوق‌العاده‌ای شوید

22 درس از نویسنــده‌ی مشهور، استـفـن کیـنگ، برای آنکه نویســنده‌ی فوق‌العاده‌ای شوید

22 درس از نویسنــده‌ی مشهور، استـفـن کیـنگ، برای آنکه نویســنده‌ی فوق‌العاده‌ای شوید

22 درس از نویسنــده‌ی مشهور، استـفـن کیـنگ، برای آنکه نویســنده‌ی فوق‌العاده‌ای شوید

نوشته‌ی مگی ژانگ

ترجمه‌ی فرشاد قدیری    09125800677        farshadghadiri@yahoo.com

او نویسنده‌ای شناخته شده برای تمام دنیا است که تا کنون بیش از 50 کتاب را به دنیای داستان‌نویسی هدیه کرده است. در سراسر جهان، داستانهای او مردم را جذب خود کرده و فیلمهای سینمایی بسیاری بر اساس تفکر ایشان ساخته شده‌اند.

در ماه سپتامبر 2016، کینگ 22 توصیه را برای کسانی که می‌خواهند نویسنده‌ی خوبی شوند، در سایت خود ارائه کرد. او همه چیز را به زبان خیلی ساده بیان نمود و گفت: «من می‌توانم به دروغ بگویم که هیچ نویسنده‌ی بدی وجود ندارد! اما حقیقت این است که نویسندگان بد، خیلی هم زیادند!»

آیا شما دوست ندارید یکی از این نویسندگان بد باشید؟!

پس به این 22 توصیه‌ی استفن کینگ عمل کنید تا در دسته‌ی نویسندگان خوب قرار بگیرید.

1- از تماشای تلوزیون دست بردارید و بجای آن تا می‌توانید کتاب بخوانید.

اگر می‌خواهید نویسنده شوید، پیش از همه تلوزیون را از زندگی خود بیرون کنید. تلوزیون، خلاقیت و نوآوری شما را خفه می‌کند. نویسندگان باید به خود و جهان پیرامون‌شان بنگرند و سپس در تخیل خود فرو روند.

برای انجام این کار، باید تا جای ممکن مطالعه نمود. خود جناب استفن کینگ، هر جا که می‌رود، یک کتاب در دستش دارد و حتی وقتی در حال خوردن غذا است، باز هم کتاب می‌خواند. «اگر می‌خواهید نویسنده شوید، دو کار را باید در رأس امور خود قرار دهید: بطور خیلی گسترده‌ای مطالعه کنید و بطور مداوم بر روی آثار خود کار کنید تا هم آثار بهتری شوند و هم همیشه بوی تازگی و نوآوری داشته باشند.

2- آماده‌ی شکست و مورد انتقاد قرار گرفتن باشید، حتی بیش از آنکه برای شما قابل تحمل باشد.

آقای کینگ، نوشتن یک داستان خیالی را به رد شدن از اقیانوس اطلس با وان حمام مقایسه می‌کند زیرا در هر دو مورد شما به خودتان شک خواهید نمود که آیا می‌شود یا خیر! «نه تنها به قابلیت‌های خودتان شک خواهید کرد بلکه دیگران نیز به قابلیت‌های شما شک خواهند نمود. اگر شما بنویسید، نقاشی بکشید، برقصید، مجسمه بسازید و یا آواز بخوانید، بالآخره کسی پیدا می‌شود که بخواهد شما را تحقیر کند.»

در بسیاری از مواقع شما مجبور هستید به کار نوشتن ادامه دهید حتی با وجود آنکه از ادامه‌ی کار خوش‌تان نمی‌آید. «دست کشیدن از ادامه‌ی کار آنهم فقط بخاطر اینکه نوشتن این بخش بسیار سخت است، چه به صورت عاطفی و احساسی سخت باشد و چه به لحاظ تصور صحنه‌ی آن بخش از داستان، به هیچ وجه کار درستی نیست. کینگ می‌گوید که حتی وقتی در نوشتن آن بخش به مشکل برمی‌خورید، باز هم فکر خود را مثبت نگهدارید. «خوش‌بین بودن، پاسخی منطقی و بسیار درست به شکست در کار است.»

3- وقت خود را برای جلب رضایت مردم تلف نکنید.

به گفته‌ی کینگ، شما نباید فکر خود را نگران رضایت مردم کنید. «اگر می‌خواهید نویسنده‌ای صادق و درستکار باشید، به هر حال افرادی هستند که به شما ایراد بگیرند و از شما بخواهند که موازین اجتماعی مورد نظر آنان را رعایت کنید.»

خود جناب کبنگ نیز زمانی از آنچه نوشته بود شرمنده شد، بویژه وقتی نامه‌هایی دریافت کرد که در آنها وی را متعصب، ضد دگرباش‌ها، متمایل به جنایت و حتی جامعه‌ستیز خطاب کرده بودند.

در سن چهل سالگی، کینگ دریافت که تمام نویسندگان با استعداد، همیشه با اتهام عدم استفاده از استعدادشان روبرو شده‌اند. او در سایت خود چنین می‌نویسد: «اگر شما از آثار من راضی نیستید، من فقط می‌توانم شانه‌هایم را با بی‌تفاوتی بالا بی‌اندازم! این تنها چیزی است که در پاسخ برای شما دارم! همیشه نمی‌توانید تمام مخاطبین خود را راضی نگهدارید، بنابراین نگران آنها نباشید.»

4- پیش از همه، برای دل خودتان بنویسید.

شما باید تنها به این علت نویسنده شوید که نوشتن به شما احساس شادمانی و تکامل می‌دهد. به گفته‌ی کینگ: «من کار نوشتن را تنها بخاطر لذت خالص آن انجام می‌دهم و تنها اگر بخاطر این لذت دلچسب، به نویسندگی رو بیاورید، در این صورت، نوشتن را برای همیشه ادامه خواهید داد.»

کورت وُنگات، نویسنده‌ی مشهور نیز عقیده‌ای مشابه دارد: «موضوعی را انتخاب کنید که ذهن شما را پُر کرده و به آن اهمیت می‌دهید، چیزی که در قلب و روح خود آن را حس می‌کنید و می‌خواهید تا دیگران نیز به اهمیت آن پی ببرند. نویسندگی، بازی با واژگان و جملات نیست، بلکه اهمیت دادن به موضوعی است که بسیار هوشمندانه و جدی باید به آن پرداخت. بنابراین باید کار نویسندگی را به شیوه‌ای بسیار جذاب و هیجان‌انگیز انجام دهید.»

5- به سراغ موضوعاتی بروید که نوشتن در مورد آنها، کار سختی است.

کینگ می‌گوید: «هر موضوعی که مهمتر باشد، نوشتن در مورد آن، کارِ سخت‌تری است. این موارد چنان مهم هستند که کلمات قادر به تشریح آنها نیستند. آثار بزرگ داستانی بخاطر ساعتها تفکر و اندیشه به وجود آمده‌اند.» از نظر کینگ: «نویسندگی یعنی پالایش اندیشه!»

وقتی به سراغ موضوعات سخت می‌روید، ابتدا مطمئن شوید که بطور عمیق موضوع را مورد کاوش قرار داده‌اید. کینگ می‌گوید: «داستانها به دنبال کند و کاو موضوعات می‌روند، درست مانند یافتن یک فسیل در اعماق زمین، ... داستانها، یادگارانی ارزشمند از پیشینیان ما هستند، بخشی از دنیایی که زمانی وجود داشته است ولی هنوز کشف نشده!» نویسندگان باید درست مانند باستان‌شناسان عمل کنند؛ آنها باید تمام گوشه و کنار یک داستان را حفاری نموده و تا جای ممکن همه چیز را کشف کنند.

6- وقتی شروع به نوشتن می‌کنید، تمام جهان پیرامون خود را فراموش نمایید.

نویسندگی، کاری است که باید در آن غرق شوید. میز خود را در گوشه‌ای از اتاق قرار دهید و تمام مزاحمت‌ها را از محیط خود دور کنید، از تلفن گرفته تا پنجره‌ای باز که حواس شما را پرت می‌کند. کینگ چنین توصیه می‌کند: «با درهای بسته، بنویسید و با درهای باز بازنویسی کنید.»

شما و کار نویسندگی‌تان باید در محفلی خصوصی قرار بگیرید. نوشتن اولین نسخه، معمولاً داستان بسیار خامی است، چیزی که به عقیده ی کینگ باید پشت درهای بسته انجام شود. این به نوعی یک داستان برهنه و بی‌لباس است که تنها با یک دست زیرپوش و جوراب جلوی شما ایستاده است!

7- پُرمدعا و متظاهر نباشید.

کینگ می‌گوید: «یکی از بدترین بلاهایی که می‌توانید بر سر داستان خود بیاورید این است که چون از جملات و بخش‌های کوتاه خود خجالت می‌کشید، بخواهید آن را با کلمات و جملات اقرارآمیز و طولانی، جبران کنید.»

به عقیده‌ی کینگ، این کار درست مانند این است که حیوان خانگی خود را با لباس‌های فانتزی بپوشانید؛ هم حیوان خانگی‌تان مسخره می‌شود و هم شما در مقابل دیگران خجالت‌زده می‌شوید زیرا این دیگر زیادی است!

دوید اُگیلوی، یکی از کارآفرینان مشهور آمریکا، در بخش خاطرات خود از دوران کارمندی، می‌نویسد: «هرگز از اصطلاحات پیچیده و نامفهوم مانند آنچه که در متون تحقیقات علمی بکار می‌رود، برای نویسندگی استفاده نکنید. به گونه‌ای ننویسید که انگار مانند یک آدم عقده‌ای، می‌خواهید سواد نداشته‌ی خود را به رُخ دیگران بکشید!» همچنین از نمادهای نوشتاری استفاده ننمایید مگر در جایی که لازم باشد. کینگ می‌گوید: «نمادها برای زیباسازی و غنا بخشیدن به نویسندگی است، نه برای ایجاد یک حس مصنوعی و اقرارآمیز.»

مترجم: «نمادهای ادبی (Symbolism in literature) کلمات،اشیاء، حیوانات، افراد و یا شرایطی هستند که معنی پس‌زمینه‌ای داشته و به معنای ظاهری بکار نمی‌روند؛ برای مثال در ادبیات انگلیسی، ”کلاغ سیاه“ را به عنوان نماد مرگ و سیه‌روزی بکار می‌برند.»

8- از قیدها و پاراگراف‌های طولانی دوری جویید.

کینگ بارها در توصیه‌های خود تکرار کرده است: «قیدها، دوست شما نیستند!» در حقیقت او معتقد است: «جاده‌ی جهنم، با ”قیدها“ فرش شده است!» کینگ قیدها را با علف‌های هرزی مقایسه می‌کند که باغچه‌ی زیبای شما را به گَند می‌کشند! به ویژه پس از ”او گفت...“ چنانچه از قید استفاده شود، جمله‌ی شما را به شدت از ریخت می‌اندازد. چنین مواردی به هیچ وجه زیبا نیستند و بهتر است خود جمله‌ای که از زبان یکی از شخصیت‌ها بیان می‌شود، گویای حالت قیدی باشد.

مترجم: «این بخش بیشتر مربوط به نگارش زبان انگلیسی است. چنانچه دوستان مایل به رعایت آن باشند، بهتر است نگارش زبان فارسی را در نظر گرفته و مخاطبین خود را دریابند!»

همچنین مراقب پاراگراف‌های خود باشید زیرا آنها باعث می‌شوند تا داستان شما روان بنظر برسد و آهنگ تغییرات آن را دلپذیر می‌کنند. کینگ می‌گوید: «شکل پاراگراف‌ها نیز به همان اندازه اهمیت دارند که محتوای آنها مهم است.»

9- زیاد دل‌بسته‌ی دستور زبان نباشید.

به گفته‌ی کینگ، نویسندگی بیشتر به معنای ”دلربایی“ است، نه مُشتی کلمات خشک و بی‌روح! او می‌گوید: «لازم نیست زبان شما همیشه مانند یک دست کت و شلوار اطوکشیده بنظر برسد. موضوع یک داستان که ساخته‌ی ذهن نویسنده است، برای آموزش دستور زبان نیست بلکه برای جذب خواننده‌ی داستان بوده و باید بیانی دلچسب داشته باشد.» در واقع نویسنده باید کاری کند که مخاطب داستان اصلاً متوجه نشود که دارد داستانی را می‌خواند، بلکه باید در آن غرق شده و محیط پیرامون خود را فراموش کند.

10- استادِ هنر تشریح شوید.

کینگ چنین می‌نویسد که: «تشریح، از ذهن و تخیل نویسنده آغاز می‌شود، اما سرانجام باید در ذهن خواننده‌ی داستان بنشیند.» بخش مهم آن با نوشتن زیاد صورت نمی‌گیرد، بلکه باید تا جای ممکن جملات و طول آنها را محدود نمود. آنچه را که می‌خواهید خواننده‌ی داستان شما تجربه کند را در ذهن خود تصویرسازی کنید و سپس آنچه که در ذهن خود می‌بینید را به صورت کلمات بر روی کاغذ درآورید. او می‌گوید: «شما باید همه چیز را به گونه‌ای تشریح کنید که باعث شود تا مخاطب‌تان همه چیز را در ذهنش ببیند و هرگز فراموش نکند.»

کلید اصلی خوب نوشتن در روشن بودن آن است؛ هم باید تصویرسازی روشنی داشت و هم باید در نوشتن همه چیز واضح باشد. برای آنکه از خستگی خواننده‌ی داستان جلوگیری کنید، باید هم تصورتان از صحنه‌ی داستان روشن و واضح باشد و هم از کلمات ساده و قابل درک استفاده نمایید. کینگ متذکر می شود: «در بسیاری از موارد، وقتی خواننده، داستان را کنار می‌گذارد، علتش این است که برایش خسته کننده شده، و علت این خستگی نیز استفاده‌ی بیش از حد از تشریحات اضافی، کلمات و جملات پیچیده و طولانی است که باعث می‌شود اصل ماجرا از دسترس خارج شده و نویسنده مسحور بازی با کلمات گردد.»

11- بیش از حد از اطلاعات پیش‌زمینه‌ای استفاده نکنید.

کینگ می‌نویسد: «آنچه که باید بخاطر بسپارید این است که بین نطق کردن و غنا بخشیدن به داستان، تفاوت اساسی وجود دارد. غنا بخشیدن به داستان، کار بسیار پسندیده‌ای است. اما قرار نیست در داستان، برای دانش‌آموزان سخنرانی کنید.» مطمئن شوید که تنها جزئیات لازم را برای پیش بردن داستان، مطرح می‌کنید تا خواننده‌ی شما به خواندن داستان ادامه دهد.

اگر برای داستان‌تان به تحقیق و پژوهش نیاز دارید، مراقب باشید که موارد تحقیقی بر روی اصل داستان‌نویسی سایه نیندازد. به گفته‌ی کینگ: «تحقیق به حوادث گذشته مربوط می‌شود و تنها باید اطلاعات شما را در مورد اصل ماجرا بالا ببرد.» شما ممکن است شیفته‌ی آنچه یاد گرفته‌اید، باشید اما به یاد داشته باشید که مخاطبین شما بیشتر به شخصیت‌ها و روند داستان اهمیت می‌دهند.

12- داستان را آنطور بگویید که مردم در زندگی خود رفتار می‌کنند.

«یک داستان‌نویسی بد، چیزی بیش از خطاهای دستورزبان و یا تصویرسازی ناقص است؛ نویسندگی بد، اغلب نتیجه‌ی خارج شدن از واکنش‌های منطقی افراد در زندگی واقعی است. برای مثال قاتلی بی رحم را در نظر بگیرید که در مقطعی از داستان، برای آنکه حوادث پیش بروند، به پیرزنی کمک می‌کند تا از خیابان رد شود!» افرادی که در داستان شما هستند باید دارای شخصیتی باشند که مردم بیشترین اهمیت را به آن می‌دهند پس همیشه اطمینان حاصل کنید که شخصیت داستانی شما پاسخگوی انتظارات آنها از یک واکنش منطقی باشد.

13- ریسک کنید؛ لازم نیست همیشه در حاشیه‌ی امن حرکت نمایید.

پیش از آنکه تصمیم به ادامه‌ی داستان بگیرید، باید دست از نوشتن به شیوه‌ی انفعالی بردارید. هرگز نباید دچار ترس از به چالش کشیدن روند داستان بشوید. استفن کینگ می‌گوید: «ریشه‌ی بسیاری از آثار بد، ترس است.» نویسنده باید شانه‌های خود را عقب بدهد، سر خود را بالا بگیرد و سپس اثر خود را خلق نماید.

کینگ می‌گوید: «از هر حادثه یا موضوعی که دوست دارید، داستانسرایی کنید، مهم نیست که تا چه حد این موضوع معمولی یا غیر معمولی است. اگر بر روی مخاطب شما اثر می‌گذارد، همین کافی است. اگر اثرگذار نیست، آن را دور بی‌اندازید.»

14- آگاه باشید که شما برای خلق یک اثر خوب، نیازی به مواد افیونی ندارید.

کینگ در این مورد می‌گوید: «کسانی که گمان می‌کنند، آثار خلاقانه و فوق‌العاده تنها از ذهنی سرچشمه می‌گیرند که تحت تأثیر مواد افیونی باشد، باید بدانند که این تنها یک افسانه‌ی دروغین است.» به نظر کینگ، نویسندگانی که از مواد روانگردان برای افزایش خلاقیت استفاده می‌کنند، تنها به اعتیاد و نابودی خود کمک می‌کنند. او اضافه می‌کند: «هر ادعایی که بر مبنای آن، مواد مخدر و الکل می‌تواند برای بالا بردن میزان احساسات و خلاقیت مؤثر باشد، تنها یک ادعای احمقانه است.»

15- هرگز سعی نکنید تا از شیوه ی دیگران تقلید کنید.

همانطور که جناب کینگ می‌گوید: «شما هرگز قادر نیستید مانند یک نویسنده‌ی دیگر بنویسید.» چنانچه به هر دلیلی غیر از تمرین اولیه، از شیوه‌ی نوشتاری و داستان‌پردازی دیگری تقلید کنید، فقط یک اثر تقلیدی مسخره و بی‌ارزش را ارائه خواهید داد زیرا شما هرگز آن نویسنده‌ی مورد نظر نیستید، احساسات و تجارب او را ندارید و دایره‌ی لغات و شیوه‌ی صحنه‌سازی شما مانند او نیست.

16- درک کنید که نویسندگی، شکلی از ارتباط اندیشه است.

به گفته‌ی آقای کینگ: «تمام هنرهای دست انسان به نوعی انتقال اندیشه به مخاطب آن هنر به حساب می‌آیند اما من معتقدم که نویسندگی ناب‌ترین شکل از چکیده‌ی همه‌ی هنرها است.» مهمترین بخش نویسندگی، انتقال اندیشه است. کار شما تنها نوشتن کلمات نیست، بلکه وظیفه‌ی اصلی شما انتقال اندیشه از درون ذهن خود به درون ذهن مخاطب می‌باشد.

کینگ اضافه می‌کند: «کلمات تنها واسطه‌ای برای انتقال اندیشه‌ها هستند.» در این زمینه ونگات نیز می‌گوید: «از زمان مخاطبین خود چنان بهره بگیرید که او هرگز احساس نکند که وقتش را با خواندن اثر شما تلف کرده است.»

17- کار نویسندگی را جدی بگیرید.

کینگ در این زمینه چنین می‌گوید: «شما می‌توانید کار نویسندگی را با عصبی بودن، هیجان، امیدوار بودن یا ناامیدی انجام دهید. با هر روش و احساس می‌توانید نویسندگی کنید اما هرگز آن را کاری سبُک و سرسری تصور نکنید.» چنانچه کار نوسندگی را جدی نگیرید، کینگ پیشنهاد می‌کند که این کار را کنار گذاشته و به سراغ کار دیگری بروید.

همانطور که سوزان سونتگ، نویسنده، می‌گوید: «به عقیده‌ی من، یک داستان باید با روان شما بازی کند. باید وقتی اولین جمله به ذهن‌تان می‌رسد، قلب‌تان به تندی بزند. خود من با شروع هر داستانی که می‌خواهم بنویسم، تمام تنم به لرزه می‌اُفتد.»

18- هر روز بنویسید.

کینگ می‌گوید: «هر وقت پروژه‌ای را برای نوشتن شروع می‌کنم، دیگر از پا نمی‌ایستم و هرگز از پیشروی دست نمی‌کشم مگر آنکه به راستی مجبور باشم. اگر هر روز ننویسم، رشته‌ی کار از دستم در می‌رود و تسلط خود بر بخش‌های مختلف داستان و فضای آن را از دست می‌دهم.»

چنانچه نتوانید بطور مداوم کار نویسندگی را ادامه دهید، انگیزه‌ی خود را به مرور از دست خواهید داد. اگر یکپارچگی کار رعایت نشود، استفن کینگ آن را به ”لحظه‌ی بوسه‌ی مرگ“ تشبیه می‌کند. او توصیه می‌کند که حتی در بدترین شرایط، باز هم یک کلمه بنویسید.

19- اولین پیش‌نویس خود را در طول سه (3) ماه به پایان برسانید.

کینگ روزی ده صفحه می‌نویسد. در طی سه ماه، تقریباً 180.000 کلمه به پایان می‌رسد. او می‌گوید: «اولین پیش‌نویس یک داستان، هر چند که طولانی باشد، نباید بیشتر از سه ماه زمان ببرد. یعنی باید در یک فصل از سال، کار پیش‌نویس به پایان رسیده باشد.» چنانچه بیش از این برای نوشتن نسخه‌ی اولیه زمان بگذارید، به باور کینگ، داستان‌نویسی حالت خسته کننده‌ای به خود گرفته و دیگر هیجان اولیه را نخواهد داشت.

20- وقتی کار نوشتن را به پایان رساندید، زمان زیادی را صرف بازبینی آن کنید.

وقتی کار نوشتن به پایان رسید، کینگ پیشنهاد می‌کند تا شش (6) هفته را صرف بازنگری آن کنید. بدین ترتیب می‌توانید به تمام نواقص کار، شخصیت‌پردازی‌ها و صحنه‌سازی‌ها مسلط شوید. او تأکید می‌کند که درک اشتباه نویسنده از یک شخصیت داستانی می‌تواند باعث ایجاد خطا در دیدگاه مخاطب شود.

کینک کار نوشتن و بازنگری را با طبیعت مقایسه می‌کند. او می‌نویسد: «وقتی کتابی را می‌نویسید، هر روز درختی می‌کارید، آن را تحلیل می‌کنید و مورد ارزیابی قرار می‌دهید. سپس، وقتی کار به اتمام رسید، یک گام به عقب برمی‌دارید و جنگلی که بوجود آورده‌اید، نگاه می‌کنید.» وقتی با بازنگری داستان به اشتباهات خود پی می‌برید، طبق گفته‌ی کینگ: «هرگز نباید با دیدن اشتباهات خود، نااُمید شوید یا خود را مورد سرزنش قرار دهید. همه‌ی ما کارهای ضعیفی در کارنامه‌ی خود داریم.»

21- نوشته‌ی خود را پیرایش کنید.

به هنگام بازنگری، برای بسیاری از نویسندگان مشکل است که کلماتی را حذف کنند که زمان زیادی را صرف نوشتن آنها کرده‌اند. اما کینگ می‌گوید: «عشق خود را بکُشید! عشق خود را بکُشید، حتی اگر با این کار، قلب پُراحساس شما به عنوان نویسنده‌ای که عاشق نوشته‌های خود است، بشکند. عشق خود را بکشید!»

گرچه بازنگری یکی از سخت‌ترین بخش‌های کار نویسندگی است، شما باید برای پیش بردن اهداف داستانی‌تان، بخش‌های خسته‌کننده را حذف کنید. در این مورد، وُنگات می‌گوید: «اگر جمله‌ای، هر چند بسیار جالب و عالی نوشته شده باشد، به درد اهداف داستانی شما نخورد، بر روی آن خط بکشید.»

22- مراقب زندگی زناشویی خود باشید، سالم باشید و زندگی خوبی را تجربه کنید.

کینگ موفقیت خود در نویسندگی را مدیون دو مورد می‌داند: سلامت جسمانی و ازدواج! او می‌نویسد: «ترکیبی از سلامت جسمانی‌ام و ایجاد یک ارتباط محکم با همسرم که همواره پشتیبان من بوده است، باعث شده تا من به کارم ادامه دهم و همیشه دلگرم باشم.»

بسیار مهم است که در زندگی خود، تعادل محکمی داشته باشید تا بتوانید به کار نویسندگی مشغول شوید. هنری میلر، نویسنده و نقاش، در این زمینه می‌گوید: «انسان باشید! مردم را ببینید، به مکان‌های مختلف بروید و هر وقت دوست داشتید، نوشیدنی میل کنید.»

https://farnameh.filelar.com

 

گزارش مشکل

انتشار: 11 خرداد، 1397    /    بازدید: 448