فرنامه

به همراه داستانها، چندین بار زندگی کنید!

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟

Who moved my cheese?

نوشته‌ی دکتر اسپنسر جانسون

Spencer Johnson

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.

سال‌ها بود که در مورد این کتاب مطالب جست و گریخته‌ای را می‌شنیدم که در میان کتاب‌های خودآموزی برای مهارت‌های زندگی بسیار جا اُفتاده بود. برخی افراد هم از این کتاب متنفر بودند و می‌گفتند که اصلاً به درد نمی‌خورد. اما بسیاری هم عاشق این داستان کوتاه شده بودند و مطالعه‌ی دقیق آن را به همه توصیه می‌کردند.

دست‌آخر، تصمیم گرفتم که خودم آن را بخوانم. در واقع داستانی است که شیوه‌ای از اخلاق و رفتار را به ما می‌آموزد. البته دست آخر این شما هستید که باید برداشت ویژه‌ی خود را داشته باشید. خوشبختانه این کتاب به اندازه‌ی ”کیمیاگر“ نوشته‌ی پائولو کوئیلو، طولانی نیست. داستان دارای پیام روشنی بوده و سپس از شما می‌خواهد که خود را در قالب یکی از شخصیت‌ها قرار دهید.

با هر بار خواندنِ این کتاب، خودِ من نکته‌ای دیگر را در آن یافتم و موارد مطرح شده در آن را با یکی از جنبه‌های روحی و زندگی‌ام تطبیق دادم. داستان اصلی در کتاب بسیار کوتاه است و حتی اگر حوصله‌ی کتابخوانی ندارید، چندان وقت شما را نمی‌گیرد اما شاید همین کتاب باعث شود تا کتابخوان هم بشوید! در واقع این کتاب آنقدر محبوب دل‌ها شد که بسیاری از افراد نکته‌هایی را به آن اضافه کردند و سپس این داستان بسیار کوتاه که شاید از نگاه برخی قابلیت تبدیل شدن به یک کتاب را نداشت، سرانجام بصورت کتاب چاپ شد.

در اینجا من خلاصه‌ای از داستان و مروری بر آن را برای شما شرح می‌دهم. تمام کتاب در قطع رُقعی، 54 صفحه بیشتر نیست و من در اینجا تنها چند نکته‌ی مهم آن را بیان می‌کنم.

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟! خلاصه‌ی داستان:

دو عدد موش و دو عدد آدم کوچولو که هم‌قد موش‌ها هستند و در یک هزارتو زندگی می‌کنند. آنها درست در نزدیکی انباری از پنیر خانه دارند و هر روز به آن انبار رفته و با تغذیه از پنیر، روزگار را به راحتی و شادابی سپری می‌نمایند.

موش‌ها روش ساده‌ای برای زندگی دارند. آنها هر روز پنیر را بو کشیده و پیدا می‌نمایند. اما انسان‌ها دارای ذهن پیچیده‌ای هستند بنابراین با گذر زمان، آن انبار پنیر را ”حق مسلم“ خود پنداشته و دیگر حاضر نیستند از آن دست بکشند!

روزی هر چهار شخصیت داستان به انبار همیشگی آمده و می‌بینند که دیگر خبری از پنیر نیست! موش‌ها که از پیش حساب کار را کرده بودند و می‌دانستند که روزی این انبار به آخر می‌رسد و از این بابت هرگز به آن دل نبسته بودند، به سرعت کفش‌های ورزشی خود را به پا کرده و در هزارتو دویدند. آنها بو می‌کشیدند و به سرعت به هر ایستگاهی سر می‌زدند تا پنیر تازه پیدا کنند.

اما آدم کوچولوها مات و متحیر در همان انبار بی‌پنیر ایستاده و باور نمی‌کردند که پنیر تمام شده باشد: «کی پنیر من رو ورداشته؟!»

ذهن پیچیده‌ی آنها به آن انبار پنیر دل بسته و گمان می‌کردند که چنین منبعی از پنیر هرگز تمام نخواهد شد، درست مانند ما که به خانه، شغل و یا هر دارایی دیگری دل می‌بندیم و دیگر دل‌مان نمی‌خواهد از آن جدا شویم.

موش‌ها به چیزی دل نمی‌بندند بنابراین وقتی پنیر تمام شد، به سرعت به دنبال منبع پنیر دیگری راه اُفتادند. اما انسان‌ها به مرور مغرور و یک‌دنده می‌شوند بنابراین در بیشتر موارد اصلاً حواس‌شان نیست که منبع آنها رو به اتمام است. ما حواس‌مان نیست که باید این خانه را ترک گوییم، باید شغل‌مان را کنار گذاشته و کار دیگری را آغاز کنیم، فرزندمان بزرگ شده و حالا دیگر آن منابع سابق برای وی کافی نیست.

آدم کوچولوها تصمیم می‌گیرند که در همان انبار سابق بمانند و اُمیدوارند که پنیرها باز هم برگردند و یا کسی را که پنیر آنها را دزدیده است، بیابند. یکی از آنها دیوار را سوراخ می‌کند تا شاید بتواند پنیر را در پشت دیوارها را پیدا نماید. اما خبری نیست!

سرانجام هر دو به شدت گرسنه و ناتوان می‌شوند و یکی از آنها می‌گوید که: «مسخره است! ما داریم هر روز همان کارها را تکرار می‌کنیم و انتظار داریم که شرایط تغییر کند!«

او بر ترس خود از هزارتو چیره شده و گام به درون آن می‌گذارد تا منبع جدیدی از پنیر را پیدا کند. در بین راه وی به مرور یاد می‌گیرد که برای یافتن پنیر جدید باید چه نوع تفکری را جایگزین باورهای قدیمی و بی‌مصرف گذشته کند. او هر بار نکته‌ای جدید از این زندگی نوین را یاد گرفته و بر روی دیوارهای هزارتو یادداشت می‌نماید.

او سرانجام موفق می‌شود تا انبار جدیدی از پنیر تازه را پیدا نماید. اما همچنان در فکر است که آیا آن آدم کوچولوی دیگر در همان ایستگاه بدون پنیر منتظر مانده است؟!

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.

در این داستان کوچک یاد می‌گیریم که:

چه بخواهیم و چه نخواهیم، ”تغییر“ رُخ می‌دهد!

پس باید بتوانیم از پیش آماده‌ی تغییرات باشیم!

بسیار مهم است که فرایند تغییر را زیر نظر داشته و همیشه حواس‌مان را جمع نماییم.

باید هرچه سریع‌تر خود را با تغییرات پیش رو وفق دهیم.

خود را به جریان تغییر سپرده و با آن همراه شوید.

از تغییر و این موج‌سواری لذت ببرید.

سپس باز هم منتظر تغییرات دیگری باشید و از آنها هم لذت ببرید.

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟! تجزیه و تحلیل:

این کتاب به شما می‌آموزد که نباید در مورد وقایع زندگی‌تان، کسی را مورد سرزنش قرار داده و دائم غُر بزنید! تغییرات و حوادثی که رُخ می‌دهند تقصیر شما نیست! اما بدون شک، روبرو شدن با این تغییرات و حوادث وظیفه‌ی شما است!

آدم‌های موفق به دنبال مقصر و حتی دلیل پایان پنیر نمی‌گردند، بلکه هرچه زودتر به فکر همراه شدن با این تغییر اُفتاده و دست به عمل می‌زنند.

ما انسان‌ها تمایل شدیدی به تنبلی داریم! ما به موارد تکراری قدیمی عادت کرده وحالا دیگر ترک عادت برایمان مشکل می‌شود! آنگاه: آنچه را که مادر به شما یاد نداد، روزگار با بی‌رحمی بسیار به شما آموزش می‌دهد!

آدم کوچولوها آنقدر گرسنه می‌مانند که دیگر چاره‌ای جز ترک آن انبار خالی از پنیر ندارند. یکی از آنها راه می‌اُفتد و در حین تلاش برای یافتنِ پنیر، باورهای نوینی را در خود حک می‌نماید. یکی دیگر با لجبازی و ترس از گم شدن در هزارتو، همانجا می‌ماند و به مرور ضعیف‌تر و درمانده‌تر می‌شود.

ما نیز در بسیاری از موارد دائم غُر زده و به دنبال کسی می‌گردیم که مشکلات‌مان را به گردن وی بی‌اندازیم. از آغاز شغلی جدید می‌ترسیم. از اسباب‌کشی متنفریم! فرزندمان معتاد شده و هیچ راهی جز ضرب و شتم و یا بیرون کردنِ او از خانه بلد نیستیم! آنقدر تنبل شده‌ایم که حتی دیگر به سراغ یک مشاور حرفه‌ای هم نمی‌رویم.

مسائل را پیچیده نکنید! وقتی به خود می‌گویید که چه چیزی را ”نمی‌خواهید“، مسائل زندگی‌تان پیچیده می‌شود! فقط ببینید که حالا چه چیزی را می‌خواهید! بدین ترتیب مسائل بسیار ساده خواهند بود. بو بکشید و به دنبال پنیر تازه بدوید!

همیشه آماده‌ی موارد اجتناب‌ناپذیر باشید و حتی به فکر مواردی باشید که ممکن است بطور اتفاقی بر سر راه زندگی‌تان قرار گیرند. اگر زلزله بیاید و شما خانه‌تان را از دست بدهید، به هیچ وجه تقصیر شما نیست اما تنها شما این وظیفه را بعهده دارید که خانه‌تان را بازسازی کرد و یا دست‌کم به فکر سرپناهی موقتی باشید.

همیشه آماده‌ی موارد منفی و غیرمنتظره باشید. فرزند شما به سمت اعتیاد کشیده می‌شود، خانه‌تان آتش می‌گیرد، ناگهان دچار بیماری قندخون (دیابت) می‌شوید، ناگهان همسرتان تصمیم می‌گیرد تا از شما جدا شود، و هزار بلای غیر آسمانی دیگر! آنگاه چکار خواهید کرد؟!

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟! نتیجه:

در آخر کتاب، شما باز هم مثال‌هایی از زندگی واقعی را خواهید دید. بنابراین می‌توانید زندگی خود را به نوعی با یکی از این شخصیت‌ها تطبیق دهید. اگر دارید برای کسی کار می‌کنید، به هر دلیلی ممکن است ناگهان شما را از کار اخراج کنند. بنابراین از همین الآن به فکر باشید تا مهارت‌های کاربردی نوینی را بیاموزید، شبکه‌ای از افراد مورد اعتماد را دُور خود جمع کرده و مهارت‌های اجتماعی‌تان را افزایش دهید.

فرزند شما ممکن است که معتاد شود بنابراین با او بسیار صمیمی و نزدیک باشید. اجازه ندهید تا یک دوست ناباب جای شما را بگیرد. اگر مهارت‌های لازم برای نزدیک شدن به یک نوجوان را ندارید، با یک مشاور مشورت نمایید. یاد بگیرید که چگونه باید فرزند خود را در مسیر درست زندگی قرار دهید. او را به کلاس‌هایی بفرستید که به آنها علاقه دارد و اگر دچار رخوت شده و به چیزی علاقه ندارد، ابتدا از مشاور بپرسید که چگونه باید وی را به کاری علاقه‌مند نمود.

همسر شما ناگهان می‌خواهد جدا شود! آیا نتوانسته‌اید عشق کافی به او بدهید؟ آیا بخاطر مشکلات مالی دارد از زندگی شما بیرون می‌رود؟ آیا به راستی این خودِ اوست که لیاقت عشق شما را ندارد؟!

تا می‌توانید کتاب بخوانید تا جاییکه برای هر مشکلی در زندگی، همیشه راه‌حلی در جیب‌تان داشته باشید.

هرگز اجازه ندهید که ذهن یک ”قربانی“ را داشته باشید! هرگز ناله نکنید. قدرت‌های ذهنی است که شما را قوی جلوه داده و در زندگی موفق می‌کند. افراد موفق به دنبال راه‌حل می‌گردند و هرگز ناله نمی‌کنند.

چه کسی پنیر مرا برداشته است؟!

تحت هیچ شرایطی اجازه ندهید که به عادت‌ها، عادت کنید! دچار روزمرگی نشوید زیرا وقتی که تغییرها از راه برسند، آنگاه درمانده خواهید شد! تمام شالوده‌ی کتاب ”چه کسی پنیر مرا برداشته است“ همین می‌باشد.

این کتاب، تنها در یک داستان و مطالبی کوتاه، به شما می‌آموزد که راه زندگی‌تان را انتخاب نمایید. خواندن این کتاب را به همه‌ی دوستان عزیز توصیه می‌کنم.

مترجم: فرشاد قدیری

برای نسخه‌ی ارزان‌قیمت کتاب الکترونیک (PDF) کلیک کنید.    گوشی توپ میخوای؟ کلیک کن!!!ا

گزارش مشکل

انتشار: 12 بهمن، 1399    /    بازدید: 491