ترجمه فرشاد قدیری
داستانهایی از ارواح: کلیک کنید
رِیموند وینسنت[1] مردی آرام، سرد و گوشهگیر بود که البته اگر نگاهی به گذشتهاش بیاندازید، میتوانید شخصیت او را درک کنید. او همیشه مرزهایی را برای خودش تعیین...
30 امرداد، 1398
فرار از آسایشگاه روانی
کابوس، تازه دارد آغاز میشود...
ریکی دسموند (Ricky Desmond) به هیچ وجه هیچ تعلقی به آسایشگاه روانی بروکلین ندارد. پدر و مادرش او را به اینجا فرستادهاند زیرا گمان میکنند که او بطور زنندهای...
13 تیر، 1398
سردآب
گاهی بهتر است که گذشته را برای همیشه دفن کنیم!
سرانجام سال آخر دانشکده نیز به پایان میرسد. بعد از تمام ماجراهایی که دَن و اَبی و جوردن با یکدیگر داشتند، حالا دیگر وقت آن رسیده تا با اتومبیل یک سفر...
12 تیر، 1398